ان شاالله با خواندن این دعا در پایان ماه صفر از بلا بدور بوده حاجت روا شوید ابتدا نیت کنید:
"سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّهَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین"
خداوندا مرا از غم و دل تنگی نجات ده، شادم ساز و مرا شامل رحمت خود کن، ای پروردگار جهانیان»
حبیب نیازی
قدم استــوار یا زینب عــزّت و افتخــار یا زینب
سمبل اقتدار یا زینب نوحه ی گریه دار یا زینب
عمّه ی پیر و قد کمان زینب غصّه ی صاحب اّمان زینب
از خدا پر، تهی ز من زینب مرتضایی بــه شکل زن زینب
هم حسین است و هم حسن زینب کعبه ی غصّه و محن زینب
با وقــارش پیمــبری کرده دخت حیدر چه می کرده
کربـــلا غیــر او مـــدار نــداشت مثل زینب به غم دچار نداشت
گر چه غیر از دو چشم تار نداشت به کسی جز حسین کار نداشت
پلـک زد دید نور عیـنش نیست عشق دیرینه اش حسینش نیست
پــــای شــلاق در میــان آمداز مــــیان حرامــیان آمد
یا علی گفت و نیمه جان آمدمثل زهرا دوان دوان آمد
خیمه در ازدحام می سوزدوای دارد امــام می سوزد
سربلندی که سر به زیر شده دلش از این زمانه سیر شده
بی حسینش چقدر پیـر شده ظاهـــرا گرچه او اسیر شده
یاد ســقا دلـش بهانه گرفت علمش را به روی شانه گرفت
طعم هجران چشیده برگشته باغ گل رفته چیده برگشته
رنگ و روی پریده برگشته این خمیده خمیده برگشته
غصه اش داغ عالمین شده اربعینیست بی حسین شده
چشم از گریه ها تری داردنه دگـــر بال نه پری دارد
تا بگوید چه پیــکری دارددردِ دل های خواهری دارد
تار مــویم ببــین خودش کافیست رنگ و رویم ببین خودش کافیست
راهم افــتاد تا کـــجا دیدی؟غیرت الله من، مرا دیدی؟
زینب و چشم بی حیا، دیدی؟چشم بستی به نیزه تا دیدی.
بی علــمدار می رود زینب کوچه بازار می رود زینب
آن شب بی ستاره یادت هست ؟آه پــر از شــراره یادت هست؟
گریـه ی ماهــپاره یادت هست؟بسته شد راه چاره یادت هست؟
در خرابه سه سـاله جا مانده دیگر از عمـه اش جدا مانده
موقعیت جغرافیایی:روستای آرک درحدود 75کلیومتری غرب بیرجند ودر40کیلومتری خوسف قرار داردبین کوههای نسبتا بلند محصور شده وروستاهای اطراف آن :بین آباد -حامی ودهن رود،آب وهوای منطقه بسیارمطبوع ودلپذیر پوشش گیاهی انبوه ،درختان مثمر شامل :زردآلو،انجیر ،انار ،بِه،انجیر ،انگور و. درختان غیر مثمر ازقبیل بید که در اصطلاح محلی به دونمونه آن ((کابید ورودبید )) اشاره شده است درارتفاعات کوهستانهای اطراف : درختان بنه،بادام کوهی،پسته وانجیر کوهی و.
موقعیت اقتصادی: بیشتردرآمد مردم از راه کشاورزی و سالیانی قبل ازراه قالیبافی وتاحدودی دامداری بود .محصول لبنی پنیر محلی آرک ازقدیم الایام شُهره عام وخاص بودهاست اما متاسفانه وجود معضلات فراوان قالیبافی ودامداری رابهورطه نابودی وفراموشی کشاند.
موقعیت فرهنگی،تاریخی:ازلحاظ قدمت تاریخی ،کسی تاریخچه دقیق روستا را به خاطر نمی آورد وبه زمان های بسیار قدیم بر می گردد وامشپیداست که لفظ آرک :ی ممکن است همان (اَرگ)یعنی قلعه قدیمی وکهن دژ بوده است .وشاهد این سخن وجود قلعه بسیار قدیمی (قَلاع) درارتفاعات کوهی به همین نام دیده می شود که تنها دیواره هایی از آن دیده می شود .
درزمینه های فرهنگی: درزمان های قدیم مکتب خانه های قرآنی جهت تدریس قرآن وعلوم مذهبی دایر بوده ،تاسیس دبستان درسال 1329،سال 1377کتابخانه عمومی باقرالعلوم (ع)،سال 1383 تاسیس خانه قرآنی بینات ،سال 1388تاسیس باشگاه جوانان روستایی،1391 کانون فرهنگی هنری ثامن الائمه (ع)
وجود شاعران نامداری همچون ملا محمد فرنگی ملا صفا مرادی
وجود حسینیه قدیمی وساخت مسجدوهیات ابوالفضلی و
مکانهای سیاحتی ودیدنی: آبشار خالگ :بردامنه کوه درمیان درختان انبوه با چشم اندازی زیبا از روستا
قلعه قدیمی قلاع: که درویژگیهای تاریخی بدان اشاره شد
رودخانه فصلی آرک با درختان انبوه بید ومزارع وباغات حاشیه آن
منطقه حفاظت شده آرک وگرنگ -
وجودبیش از 50نوع گیاهان دارویی وکارگاههای فعال تولید عرقیات گیاهی درسطح روستا
وجودصنایع دستی ارزشمندشامل:سبد بافی_گلیم بافی-و.
با سپاس فراوان ازحُسن توجه شما خوبان وبزرگواران
با سلام وارادت .ضمن ادای احترام خاص وفراوان به تمامی گویش ها ولهجه های محلی سرزمین عزیز وخوبم ایران برآن شدم تا شما عزیزانم را درمبحث ادبیات روستا 3 دربخش وازگان دیار با کلمات واصطلاحات محلی دیارم روستای آرک ازتوابع شهرستان خوسف استان خراسان جنوبی آشنا سازم .مطالب ذیل برگرفته از آرشیو نشریه خبری بهارستان آرک (شماره های آبان 81-ص ن واریبهشت 85-ص-4)می باشد که توسط دوست وهمکار عزیز فرهنگی محمد رضا بنی اسدی تهیه وتنظیم گردیده است که لازم می دانم از این بزرگوار کمال تشکر وقدردانی نمایم وامیداورم همه ما حافظ وامین خوبی برای ارزشهای اسلامی .ادبی وسنتی باشیم چون که میراثی گرانبها از نیاکان خوب ما :شادی روح ذوی الحقوقین اساتید وبزرگان .ورفتگان الفاتحه مع الصلوات روحشون شاد یادشون گرامی :
******************************************************************
آجید: بیدار وهوشیار ،کسی که تازه از خواب بیدار شده وکاملا سرحال است .
آچه: درمانده ومستاصل وبه تنگ آمده
آتشو: شب نشینی .دید وبازدید این واژه به قبل از اسلام برمی گردد. سَلِمو: دید وبازدید
آریک:لثه دندان
آساک: خیش که باآن زمین را شخم می زنند واساتید نجار محلی آنرا می ساختند
آکَفت: درمورد کودکانی که زیاد جست وخیز می کنند .
اَزگ: برجستگی روی شاخه درخت .
اَخکوک: زردآلوی نارس
اَرمو: آرمان وآرزو.
اَلادَه: عمدا
اَمروت : گلابی .
اَلاخو بَلا خو: سرگردانی وهرج ومرج.
اَنتِکَّه: عتیقه وگرانبها .
اِختلاط : گفتگو وصحبت.
ِاشتَو: عجله وشتاب .
اِشکَمو: شکمو .کسی که زیاد می خورد.
پُف: فوت کردن
خِیتَل: لوس ،نازپرورده
هُنشی: بنشین وَرخی: بلند شو
پَلار: پراکنده ساختن وریختن چیزی روی زمین .
غَیظ: خشمگین وعصبانی شدن .
خَرج: غذای نذری طَریق: بردن غذای نذری به خانه افراد
کُف یَکو: برهم ریختن -ازبین بردن چیزی
مَندَه: حسته شدن آسِدَه: آسوده .استراحت بعد از خستگی
شَرّابَه: غصه خوردن وگرفتاری درکاری
پلَشت: فرد کثیف وآلوده
تَفتیده: اُفتاد-برزمین افتاد
اَلَکی: عبث وبیهوده
اَمَلی: معتاد به مواد مخدر
اَلَّه:چه بد
زیارت
یا رب نصیب گردان تومشهد رضا را کز جان کنیم زیارت آن صحن با صفا را
ای خسروخراسان قسمت نماکه بینیم از پشته سلامی* آن گنبدطلا را
عرشست بارگاهت ،نخلست چهلچراغت بیند منوّر ازآن ان سما را
تور است بارگاهت ،ان کبوتر دائم کنند پرواز گلدسته طلا را
بردور معجر *توگردیم وزار گرییم لعنت کنیم ازجان مامون بی حیا را
ای ضامن غریبان ماتشنه وصالت ازحوض مرمر خود سیراب کن تومارا
نقّاره ات راخُدّام چون بکوبند درعرش می نمایند مسموع این صدا را
ای ثامن الائمه کن لطف بر((فرنگی)) لطفت چویار او شد دریافت مدعا را
*****
پشته سلامی: منطقه ای نزدیک مشهد امروزه به تپّهسلام معروف است
معجر :به احتمال قوی کلمه معجر یا محجر همان مضجع(ضریح مقدّس )است
شه دین
شه دین گفت که ای میر دلاور عبّاس ای شه مکّه وای ثانی حیدر عبّاس
چون تورفتی من دلخسته و حیران چه کنم با جفا وستم فرقه کافر عبّاس
ای برادر من دلسوخته را یار تویی زینب غمزده رامونس وغمخوار تویی
یار وغمخوار تویی میر علمدار تویی کِشتی آل علی رازتو لنگر عبّاس
این قدسروتودلجویی دلهای حزین لب لعل تو بود آیتی از ماءمعین
پسر حیدر ،دمی ای شیر غُرَین بنشین دربرم ای جان برادر عباس
چون شوی کُشته دل ازداغ توخون خواهد شد این قدسروتوازاسب نگون خواهد شد
توچه دانی که پس ازمرگ توچون خواهد شد؟ شود آیینه خورشید مُکَدّر عبّاس
چون سر یاری ام ازروی ارادت داری ترک سرکرده ودردل غم امّت داری
حال کز مهر ووفا شوق شهادت داری وعده ما و تو اندر صف م عبّاس
ای ((فرنگی )) که بُوَد مِهر حسین دردل تو نبُوَد غیر سر کوی حسین منزل تو
هیچ اندیشه م نبُوَد دردل تو چون شفیع توبُوَد درصف م عباّس
** این اشعا ر جزونوحه های سنتّی روستای آرک نیز می باشد
منبع:( ماهنامه بهارستان -فروردین 81-ص4)
دربخش ادبیات روستا بازندگانی شاعر دلسوخته ومحب اهل بیت در روستای آرک(مرحوم صفا قلی مرادی) از زبان فرزندشا مرحوم جلیل مرادی از نیکان وبزرگان روستا آشنا خواهید شد این متن گزارش برگرفته از آرشیوماهنامه خبری بهارستان آرک (مهر 81-ص 4) می باشد:
نشریه بهارستان: جناب آقای مرادی ضمن عرض سلام وخداقوت جهت شروع مصاحبه لطفا خودتان رابه طور کامل معرفی نمایید
**اینجانب جلیل مرادی فرزند مرحوم صفا قلی مرادی متولد 1312می باشم شغل بنده کشاورزی بوده وعلاوه برآن فروشندگی شرکت تعاونی مواد مصرفی ونفتی آرک رابرعهده دارم
نشریه بهارستان: لطفا درموردمرحوم پدرتان ازخصوصیات وزندگانی واشعار ایشان آنچه به خاطر دارید برای ماوخوانندگام محبوب نشریه بفرمایید .
**درابتدا باید درموردفامیل خودمان عرضکنم که درابتدا ((جلیلی)) بودهکه بعدها به ((مرادی)) لقب یافته ایم ودرباره مرحوم پدرم باید عرض کنم که من هشت ساله بودم که آن مرحوم درباره چگونگی سرودن اشعار خود مطالب را برایم بیان می کردند .مرحوم پدرم باتوجه به علاقه زیادی که به شعر وشاعری داشتند درآن زمان با توجه به محدودیت های فراوان کار سرودن شعر را آغاز کردند ابتدا اشعاری درقالب هجو می سرودند اما شبی در عالم خواب میبیند که شخصی به ایشان می گویید از این به بعد درمدح ائمه (ع) شعر بگو وشعر هجو را رها کن واز اینجا مسیر شعر سرایی ایشان به تغییر می کند واولین شعر معروف ایشان درمدح مولا امیر المومنین علی (ع) می سراید
نشریه بهارستان: جناب آقای مرادی گویا پدربزرگوارتان علاوه برسرودن شعر در زمینه های دیگری هم مهرت هایی داشته اند دراین مورد هم توضیح بفرمایید
** بله .ایشان علاوه برسرودن اشعارمدّرس مکتب خانه قرآنی درروستا وروضه خوان ومداح اهل بیت (ع) هم بوده اند وهمچنین از خط بسیار زیبایی درزمینه های نستعلیق وشکسته نستعلیق برخوردار بوده اند ضمنادرنوشتن اسناد ومدارک دارای تبحر خاص بوده اند
نشریه بهارستان:جناب آقای مرادی درباره وضعیت معیشتی وسایر خصوصیات زندگی ایشان بفرمایید.
** مرحوم پدرم دامدار وگوسفندار بوده اندکه دراطراف همین روستا امرار معاش کردند وبعدها به علت خشکسالی وفقر وکمی درآمد راهی نیشابور شده ودرسال 1323درهمین شهر دار فانی را وداع گفته ودر همان جا به خاک سپرده شد
روحشان شادیادشان گرامی
شادی روح مرحومان مغفوران ملا صفا قلی مرادی وفرزدبرومندشان مرحوم جلیل مرادی همچنین ومرحومه مغفره منفرد همسرگرامی جلیل مرادی صلوات
عظمت شب قدر اقتضا می کند که از خدا بهترین چیز را طلب کنیم، پیامبر اکرم (ص) در جواب کسی که سؤال کرد: اگر شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم؟ فرمود: تندرستی
آن حضرت فرمود: العافیه؛ عافیت و تندرستی.[16]
همچنین از حضرت موسی (ع) نقل شده که به خدا عرضه داشت: خدایا! نزدیکی به تو را می خواهم.
خدا فرمود: نزدیکی به من، برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند.
حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! رحمت تو را می خواهم.
خدا فرمود: رحمت من، برای کسی است که شب قدر را بر بینوایان ترحم کند.
حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! عبور از صراط را می خواهم.
خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، صدقه ای بدهد.
حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! درختان و میوه های بهشتی می خواهم.
خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، تسبیح گوید.
حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! رهایی از آتش را می خواهم.
خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار کند.
حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! خرسندی تو را می خواهم.
خدا فرمود: خرسندی من، برای کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد.[17]
درباره این سایت